نویسنده:علی حائری مجد



 

پارسایان شب، شیران روز

امام باقر علیه السلام در بیان ویژگی های شیعه فرمود: «آنان دژهایی استوارند؛ سینه هایشان امانت دار [و راز نگه دار] است و اندیشه هایشان درست و صائب. نه دهان لق و سخن چینند و نه جفاکار و دو رو؛ پارسایان شب اند و شیران روز».(1)

برگی از سیره اجتماعی امام محمد باقر علیه السلام

زندگی امام، آینه تمام نمای زندگی شرافت مندانه انسان های موحد و متعالی است. یکی از بارزترین ویژگی های امام، جامع بودن اوست. توجه به علم، او را از اخلاق و فضیلت های روحی غافل نمی سازد و روی آوری به امر معنوی و عبادت و بندگی، وی را از پرداختن به زندگی مادی و روابط اجتماعی و اصلاح جامعه باز نمی دارد، در حالی که انسان های معمولی، در بیشتر زمینه های زندگی، گرفتار زیاده روی و کوتاهی می شوند؛ اگر به زهد و عبادت بپردازند، گرفتار گوشه نشینی می شوند و اگر به کار و تلاش روی آورند، از انجام دادن بایسته ها و وظایف عبادی و معنوی دور می مانند.

1. کار و تلاش در اوج زهد و تقوا

انسان های کم ظرفیت و کوته اندیش، گمان می کنند که لازمه زهد و تقوا این است که خرقه ای پشمینه بر دوش افکنند و گوشه خلوتی بیابند و با روی تافتن از خلق، به خدا نزدیک شوند. اینان می پندارند که تلاش برای تأمین معاش و کسب روزی، بر خلاف زهد و توکل است و وظیفه انسان، فقط ذکر گفتن و پرداختن به نماز و روزه است و روزی از هر جا که باشد، می رسد، ولی برنامه امامان علیهم السلام و از آن میان امام باقر علیه السلام به جز این بوده است. آنان در اوج زهد و تقوا و در نهایت عبادت و بندگی خدا، اهل کار و تلاش بوده اند و از اینکه دیگران روزی آنها را تأمین کنند و خرج زندگی ایشان را بپردازند، به شدت بیزار بوده اند. در یکی از روزهای گرم تابستان، محمد بن منکدر، از زُهّاد عصر امام باقر علیه السلام از مدینه به سوی یکی از ناحیه های آن بیرون رفت. ناگاه امام باقر علیه السلام را دیدار کرد که در آن هوای گرم، مشغول کار و رسیدگی به امور زندگی بود. وی چنین تصور کرد که بزرگی از بزرگان قریش، در این ساعت گرم و طاقت فرسا، به فکر دنیاست. پس به خود گفت به خدا سوگند، باید پیش تر روم و او را موعظه کنم. پس به آن حضرت نزدیک شد و پس از سلام، به امام گفت: خداوند کارهایت را سامان دهد! چرا بزرگی چون شما در چنین شرایطی به فکر دنیا و جویای مال باشد! به راستی، اگر مرگ در چنین حالتی به سراغ شما بیاید، چه خواهید کرد؟ در این حال، امام از کار باز ایستاد و فرمود: به خدا سوگند، اگر در چنین حالتی مرگ به سراغم آید، در حالت اطاعت از خداوند، به سراغم آمده است. این تلاش من، خود، اطاعت از خداست؛ زیرا با همین کارهاست که خود را از تو و دیگر مردم، بی نیاز می سازم. من زمانی از خدا بیمناک هستم که هنگام گناه و نافرمانی خدا، مرگم فرا رسد.
محمد بن منکدر می گوید: پس از شنیدن این سخنان، به آن حضرت عرض کردم: خدای رحمتت کند! من می خواستم شما را موعظه کنم، ولی شما مرا راهنمایی کردید.(2)

2. حضور سازنده و مؤثر در جامعه

امام باقر علیه السلام در روزگار خود، بزرگ ترین تأثیر علمی و عملی را برای جامعه خویش داشت. حضور در مجامع علمی و پایه گذاری نشست های فرهنگی، یکی از بهترین و ارزنده ترین نوع حضور در جامعه و خدمت به اجتماع مسلمانان بود که آن امام به گونه ای بارز و اثرگذار، این نقش را بر عهده گرفت. از دیگر جنبه های حضور مؤثر ایشان در جامعه، مرجع بودن و پاسخ گویی به پرسش های مردمی بود که از دور و نزدیک به حضور ایشان می شتافتند و پاسخ پرسش های گوناگون خود را از محضر امام دریافت می کردند.

3. رسیدگی به محرومان

درباره امام باقر علیه السلام گفته اند: هرگز شنیده نشد که نیازمندی، نیازش را به آن حضرت اظهار دارد و با پاسخ منفی روبه رو شود. ایشان همواره سفارش می کرد که وقتی نیازمندان به شما روی می آورند و یا شما می خواهید آنان را صدا بزنید، بهترین نام ها و عنوان ها را درباره آنان به کار گیرید(3) و با عنوان ها و صفت های ناپسند و بی ارزش و با بی احترامی با ایشان برخورد نکنید. از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود: پدرم با اینکه از نظر امکانات مالی، نسبت به دیگر خویشاوندان، در سطح پایین تری قرار داشت و هزینه های زندگی وی، سنگین تر از دیگران بود، هر جمعه به نیازمندان انفاق می کرد و می فرمود: انفاق در روز جمعه، دارای ارجی فزون تر است، چنان که روز جمعه، خود بر دیگر روزها برتری دارد.(4)

4. سخاوت و مروت در حق دوستان

هنگامی که دوستان و آشنایان امام باقر علیه السلام به مهمانی آن حضرت می آمدند، از نزد ایشان بیرون نمی رفتند، مگر اینکه بهترین غذاها را می خوردند و چه بسا گاهی لباس و پول از آن امام گرامی دریافت می کردند. گاهی که به ایشان گفته می شد خرج خانواده شما، سنگین است و از نظر درآمد، وضع متوسطی دارید [و بهتر این است که در پذیرایی از دوستان و مهمانان با احتیاط بیشتری رفتار کنید]، امام می فرمود: نیکی دنیا، رسیدگی به برادران و دوستان و آشنایان است.(5)
یکی از یاران امام می گوید که تهی دست شدم و دوستانم به من رسیدگی نکردند. نزد امام باقر علیه السلام رفتم و از نیازمندی خود و جفای برادران شکوه کردم. آن حضرت فرمود: «برادری است آن برادری که به هنگام ثروت و توان مندی، حال تو را بپرسد و تو را در نظر داشته باشد، ولی زمانی که تهی دست و نیازمند شدی، از تو ببرّد و به سراغت نیاید!» سپس امام به خدمتکارش دستور داد تا مقداری پول نزد من بگذارد و فرمود: «این مقدار را خرج کن و هرگاه تمام شد و نیاز داشتی، باز مرا از حال خود باخبر ساز».(6)

5. شکیبایی و بردباری در روابط اجتماعی

شرط اصلی حضور سازنده و سودمند در جامعه، صبور و شکیبا بودن فرد است. این ویژگی را به عالی ترین شکل آن، در زندگی امام باقر علیه السلام می توان یافت. برای نمونه داستان زیر را بازگو می کنیم:
مردی نصرانی که به دلیل نامشخصی با امام باقر علیه السلام کینه داشت، روزی هنگام روبه رو شدن با آن حضرت، دهان به بدگویی گشود و با تغییر اندکی از نام امام باقر علیه السلام گفت: تو بقر (گاو) هستی! امام بدون آنکه خشم گیرد و واکنش شدیدی نشان دهد، با آرامش خاصی فرمود: من باقرم. مرد نصرانی که از سخن قبل خود به مقصود نرسیده بود و احساس کرد نتوانسته است امام را به خشم وادارد، گفت: تو فرزند زنی آشپز هستی. امام فرمود: این حرفه او بوده است [و ننگ و عاری برای او نخواهد بود]. مرد نصرانی پا فراتر نهاد و با گستاخی هر چه تمام تر گفت: تو فرزند زنی سیاه چرده و زنگی هستی! امام فرمود: اگر تو راست می گویی و مادرم آن که تو توصیف می کنی، بوده است، از خداوند می خواهم او را بیامرزد و اگر ادعاهای تو دروغ و بی اساس است، از خداوند می خواهم که تو را بیامرزد.
در این لحظه، مرد نصرانی که شاهد حلم و بردباری شگفت انگیز امام باقر علیه السلام بود و دید که این شخصیت اصیل و پرنفوذ، با وجود پایگاه عظیم اجتماعی و علمی خود که صدها شاگرد از درس او بهره می گیرند و در میان قریش و بنی هاشم ارج و منزلت و طرف داران بسیار دارد، به جای واکنش منفی و مقابله به مثل در برابر بدزبانی های او، چون کوهِ صبر و شکیبایی، آرام و مطمئن ایستاده است و با او سخن می گوید، ناگهان در دادگاه وجدان خویش، خود را محکوم و شکست خورده یافت و بی تأمل، از گفته های خود عذر خواست و اسلام آورد.(7)

6. صمیمیت و محبت با دوستان

یکی از دوستان امام باقر علیه السلام می گوید: در سفری، رفیق و همراه امام باقر علیه السلام بودم. در طول سفر همیشه نخست من سوار مرکب می شدم و سپس آن حضرت بر مرکب خویش سوار می شد [و این نهایت احترام و رعایت حرمت بود].
زمانی که بر مرکب می نشستیم و در کنار یکدیگر قرار می گرفتیم، آنچنان با من گرم می گرفت و از حالم جویا می شد که گویی لحظاتی قبل کنار هم نبوده ایم و دوست خود را پس از روزگاری دور جسته است. به آن حضرت عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! شما در معاشرت و لطف و محبت به همراهان و رفیقان، به گونه ای رفتار می کنید که از دیگران سراغ ندارم و به راستی اگر دیگران دست کم در دیدار اول، چنین برخورد خوشی با دوستانشان داشته باشند، ارزنده و شایسته قدردانی خواهد بود.
امام باقر علیه السلام فرمود: آیا نمی دانی که مصافحه [و دست نهادن در دست دوستان و مؤمنان از روی محبت] چه ارزشی دارد؟ مؤمنان هرگاه با یکدیگر مصافحه کنند و دست دوستی بفشارند، گناهانشان همانند برگ های درخت خورد شده می ریزد و در منظر لطف خدایند تا از یکدیگر جدا شوند.(8)

7. محبت و عاطفه ورزی به خانواده

محبت و عاطفه داشتن به فرزندان و اعضای خانواده، در اوج رعایت ارزش های دینی و الهی، چیزی است که تنها در مکتب اهل بیت علیهم السلام به درست ترین شکل آن دیده می شود. کسانی که از مکتب اهل بیت علیهم السلام دور مانده اند، چه آنان که از اساس پای بند به دین نیستند و چه آنان که دین را از طریق غیر اهل بیت علیهم السلام دریافت کرده اند، در ایجاد تعادل میان عواطف و ارزش ها گرفتار زیاده روی و کوتاهی می شوند.
گروهی آن چنان دل بسته فرزند و زندگی هستند که همه قانون ها و ارزش های دینی و اجتماعی را فدای آن می کنند و دسته ای آن چنان گرفتار سستی و نادانی شده اند که می پندارند توحید و محبت به خدا، نیازمند بی عاطفگی و بی مهری به غیر خداست. این گروه، دوستی و محبت زن و فرزند را ننگ می دانند و در مرگ عزیزانشان، حتی از قطره ای اشک هم دریغ دارند، ولی در مکتب امام باقر علیه السلام خبری از این کندروی و تندروی ها نیست.
گروهی نزد امام باقر علیه السلام شرف یاب و به خانه آن حضرت وارد شدند. از قضا یکی از فرزندان خردسال امام مریض بود و آنان آثار غم و اندوه فراوانی را در چهره آن حضرت دیدند. امام باقر علیه السلام از بیماری فرزند به گونه ای نگران و ناراحت بود که آرامش نداشت. آن گروه با دیدن این وضعیت، تصور کردند که اگر برای این کودک اتفاقی بیفتد [یعنی بمیرد]، ممکن است امام چنان ناراحت و غمگین شود و از خود واکنش نشان دهد که ما از ایشان انتظار نداشته باشیم. در همین اندیشه بودند که ناگهان صدای شیون شنیده شد و دانستند که کودک جان سپرده است و اطرافیان بر او می گریند. در این هنگام، همچنان از وضع امام باقر علیه السلام بی خبر بودند که ایشان پس از مدتی با چهره ای گشاده بر آنان وارد شد، بر خلاف آنچه پیش تر از آن حضرت دیده بودند. مهمانان گفتند: وقتی ما وارد شدیم و حال پریشان شما را دیدیم، ما نیز نگران وضع حال شما شدیم!
امام فرمود: ما دوست داریم که عزیزانمان سالم و بی رنج باشند، ولی زمانی که امر الهی سر رسید و تقدیر خداوندی محقق شد، خواست خداوند را می پذیریم و در برابر مشیت او راضی و فرمان بردار هستیم.(9)
این بیان، نشان می دهد که برخورداری از روحیه رضا و تسلیم، به معنای کنار نهادن عواطف و احساسات طبیعی نیست، بلکه عواطف در جای خود باید ابراز شود و در اوج ابراز عواطف انسانی، روحیه رضا و تسلیم در برابر حکم الهی را نیز باید حفظ کرد.

8. رعایت حقوق و نیازهای روحی همسران

زاهد نمایان و تنگ نظرانی که عبادت و تقوا را در گوشه نشینی و سستی و ایستایی می بینند و با ترک شئون زندگی و رفتارهای اجتماعی، درصدد راه یابی به مقامات معنوی هستند، واقعیت های زندگی را نادیده می گیرند و به جای پیروی از کل وحی، تشخیص های نادرستشان را ملاک حق می شمرند. اینان تشکیل زندگی خانوادگی را مانع رسیدن به حق می پندارند و رعایت حقوق و نیازهای طبیعی و واقعی همسران را در خور دنیاگرایان می دانند، ولی در مکتب اهل بیت علیهم السلام و در زندگی امام باقر علیه السلام اثری از این گونه حرکت ها نیست، بلکه، به هر حقیقتی در جای خود توجه می شود. برای نمونه، معمولاً انسان های سطحی از نیازهای روحی همسران غفلت و به آنان بی مهری می کنند، ولی در زندگی امامان علیهم السلام به عنوان یک واقعیت، به این امر توجه می شود.
گروهی از مردم به حضور امام باقر علیه السلام رسیدند، در حالی که امام خضاب کرده بود. تازه واردان از علت خضاب کردن آن حضرت جویا شدند. امام فرمود: چون زنان از آراستگی شوهر خویش شادمان می شوند، من برای همسرانم خضاب کرده و خود را آراسته ام.(10)

پی نوشت ها :

1. مشکاة الانوار، ص62، به نقل از: میزان الحکمه، ج6، ص2930، ح9949.
2. ارشاد مفید، ج2، ص159.
3. احقاق الحق، ج12، ص179.
4. بحارالانوار، ج46، ص295.
5. الفصول المهمه، ص197.
6. همان، ص215.
7. بحارالانوار، ج46، ص289.
8. اصول کافی، ج4، ص530.
9. وسائل الشیعه، ج2، ص918.
10بحارالانوار، ج46، ص298، به نقل از: احمد ترابی، امام باقر7 جلوه امامت در افق دانش، صص 209 ـ 229.

منبع : فصلنامه اشارت، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، شماره 148.